برای پیدا کردن یه ایدهی کارآمد برای داستاننویسی، هزاران روش وجود داره. قراره با هم توی این مقاله بعضی از این روشها رو بررسی کنیم که سریع و راحت ما رو به یه ایدهی خفن میرسونن.
ترفند اول: پینترستگردی
اگه از پینترستگردی لذت میبری حتما به این موضوع برخوردی، پینترست عکسایی رو بهت نشون می ده که مطابق با سلیقهات هستن. برات پیش اومده با دیدن عکسای مختلف، توی ژانرهای مختلف، ایدههای متفاوتی به سرت بزنه؟
پینترست یه منبع عالی از عکس ها، نقاشی ها و طرح های مختلف هست که می تونه بهت کمک کنه تا به ایدههای جدید و خلاقانه توی داستاننویسی برسی.
به شخصه با دیدن عکس پایین، به نظرم اومد دو تا دوست برای پیدا کردن جواب یه معما، دست به دست هم دادن و وارد یه کتابخونه ممنوعه شدن.
پیدا کردن یه عکس که یه ایده برای نوشتن داستان رو توی سرت بندازه، یکی از آسون ترین راهها برای زنده کردن خلاقیت هم هست.
فقط باید بگردی و عکسی رو پیدا کنی که ذهنت رو برای خلق داستان غلغلک بده. همینطور، با دیدن تصاویر و طرحهای مختلف، میتونی به راحتی تصوراتت رو بروز کنی و دنبال راهحلهای جدید برای داستان پردازی بگردی. به علاوه، با دنبال کردن برچسبها و دستهبندیهای مختلف توی پینترست، میشه به راحتی به دنبال موضوعات خاص گشت و از این طریق به ایدههای جدیدی برای داستان پردازی رسید.
ترفند دوم: خاطرات
خاطرات قدیمی همیشه داستانهایی برای گفتن دارن، برای همین توی جمعهای خانوادگی همیشه خاطرات در حال مرور شدن هست.
خاطرات هر شخصی شامل تجربیات و حوادثیه که توی زندگیش رخ داده و چون هر فرد تجربیات متفاوتی توی زندگیش داره، خاطرات هم متفاوت و منحصر به فرد هستن. اما بعضی از ما خاطرات مشترک هم داریم. شاید یه جایی همینالان توی خاطراتت به یادت اومده باشه بچگیت چطور گذشته و چه دوستایی داشتی. شاید هم یاد اولین روز مدرسه افتادی و یاد اون همه صبح زود بیدار شدنها. به لحظات مهم زندگی خودتون و یا اطرافیان فکر کنین. شاید خاطرههایی وجود داشته باشه تا مثل یه نقطهی عطف از زندگی خودتون و اطرافیان اون خاطرات رو نشون بدین.
خاطراتی رو به یاد بیار که درش دچار تحول شدی و اتفاقاتی که باعث اون تحول شد. سعی کن ازشون برای خلق یه داستان استفاده کنی. شاید هم لازم باشه به اتفاقات که رخ داده پیاز داغ اضافه کنی تا هیجانانگیز بشن.
برای استفاده از ترفند خاطرات برای داستان پردازی، میتونی با نوشتن خاطراتت شروع کنی و بعد با تغییر جزئیات و اضافه کردن عناصر خلاقانه، خاطرات رو به یه داستان تبدیل کنی. همچنین، میتونی با گفتن خاطراتت به دیگران، نظرات و ایدههای جدیدی برای داستان پردازی جمع کنی.
ترفند سوم: آهنگ
گوش دادن به آهنگ، برای زمانی که ایده کم آوردین میتونه خیلی کمککننده باشه و باعث بشه ذهنتون منسجم بشه، همچنین آهنگ مناسب داستانت به عنوان یه منبع الهام برای داستان پردازی عمل می کنه. یه موسیقی خوب میتونه احساسات و افکار شما رو توی دستاش بگیره، تصاویر و احساسات مختلفی رو توی ذهنتون به وجود بیاره که می تونی برای ایجاد داستانهای جذاب ازشون استفاده کنی. بنابراین پیشنهاد میکنم که یه پلی لیست داشته باشی و در حین نوشتن داستان به آهنگ هایی که باعث ایجاد حس درونت می شن گوش بدی. فکر کن هر شخصیت، موسیقی خاص خودش رو داره. محیط داستان، موسیقی خاص خودش رو داره. ویلن داستان موسیقی خاص خودش رو داره. محیط داستان موسیقی خاص خودش رو داره. حتی شروع یه فصل و پایان داستان هم موسیقی خاص خودش رو داره. هر بار که از داستانت دور شدی و نیاز داشتی برگردی، تا بتونی ایدهات رو پخته تر کنی، فقط کافیه آهنگ مرتبط با داستانت رو گوش بدی.
ترفند چهارم: حیوانات
الهام گرفتن میتونه از حیوانات هم باشه. تصور کن روی مبل اتاق نشیمن نشستی و چشمت به شبکه حیات وحش میافته و دوتا ماهی رو میبینی که دارن غذاشون رو از مرغ ماهی خوار میگیرن. همونجا جرقهای توی ذهنت زده میشه که مثلا ماهیها در حال تکامل هستن و به زودی بر دنیا حکمرانی میکنن. حتی اگه ایده احمقانه باشه، بازم یه ایده است یا عملی میشه و تبدیل به یه داستان میشه و یا نمیشه. لطفا همون لحظه که ذهت داره یه طوفان ذهنی راه میندازه، جلوش رو نگیر و باهاش همراه شو. حیوانات با رفتار و ویژگیهاشون، میتونن احساسات و افکار مختلفی رو در انسان به وجود بیارن. با دیدن حیوانات، میتونی تصاویر و احساسات مختلفی رو در ذهنت به وجود بیاری و ازشون برای ایجاد داستانهای جذاب و قابل توجه استفاده کنی.
ترفند پنجم: اخبار و تبلیغات
شاید شبکه خبر رو بگیری و بفهمی پرنسس یه کشوری از مقامش برای ازدواج صرف نظر می کنه. فقط کافیه ایده اولیه رو که ممکنه تیتر خبر باشه رو استخراج کنی تا ایدهی اولیه داستان توی دستات قرار بگیره. شاید هم شبکه دیگهای در حال نشون دادن پیام تبلیغاتی باشه و توش دربارهی فروش وسايل ساخت آهنگ از جمله پیانو باشه و همونجا ایدهی پیانوی تسخیر شده بزنه به سرت.
ترفند ششم: پیادهروی و اینستاگردی
یه پیادهروی خوب و دیدن مردم برای خلق ایده عالیه، اما اگه اهل بیرون رفتن نیستی، میتونی اینستاگردی کنی. دیدن آب و هوای متفاوت همراه زندگیهای متفاوت اینستاگرام و همچنین ترکیب موسیقی و تصاویر که در قالب پست و استوری اینستاگرام نمایش پیدا کردن هم میتونه خیلی الهام بخش شما باشه.
اما اگه از پیاده روی لذت می بری، ممکنه با موقعیتها و رویدادهای مختلفی روبرو بشی که کمک می کنه تا با فضای بیرونی ارتباط برقرار کنی و احساسات و تجربیاتت رو با طبیعت سهیم بشی. این تجربه میتونه به عنوان یه الهام برای داستان پردازی عمل کنه.
برای همین اگه مدت زمان زیادی روی یه ایده گیر کردی و یا داستانت جلو نمی ره. همین الان برو سراغ یه پیاده روی طولانی.
ترفند هفتم: داستان کوتاه
داستان کوتاه بخون و سعی کن اتفاقات اون داستان رو گسترش بدی. بر اساس اتفاقات داستان کوتاه ایده دریافت کن و یکی از شخصیتهای مورد علاقه خودت رو توی موقعیت قرار بده تا ببینی در رابطه با اتفاقات، شخصیت داستانت چیکار میکرد. به علاوه انتخاب صحنهای از داستان بلند و گسترش دادنش هم می تونه منجر به خلق ایدهی منحصر به فردت بشه. برای تمرین می تونی یه صحنه از فیلم و یا کتاب داستان رو انتخاب کنی، صحنه ای که انتخاب کردی رو به سلیقهی خودت بنویس و سعی کن از تجربیات و علایقت درش استفاده کنی.
ترفند هشتم: الهام گرفتن
خب اگه تمام ترفندهای بالا رو خوندی و هنوز نتونستی به ایده برسی، شاید بخوای بیخیال نوشتن بشی اما پیشنهاد میدم دست نگه داری چون تازه ماجرای اصلی برای خلق ایده شروع شده. برای شروع داستاننویسی سراغ داستانهایی برو که باهاشون کلی خاطره داری و تو رو هیجان زده میکنن و سعی کن ازشون الهام بگیری. اگه از یه نویسنده دزدی کنی سرقت ادبی هست اما اگه از کلی نویسنده دزدی کنی اسمش تحقیقه. برای همین بهت می گم اشکالی نداره بخوای از داستانهای مورد علاقه ات الهام بگیری. اگه بخوام صادق باشم توی فیلمها و سریالهای اخیر، ایدههای تکراری زیادی رو میبینم و به قول بیلیک اسنایدر همون همیشگی ولی نوع دیگهای از اون به نمایش گذاشته میشه. ایده اصلی خیلی از داستانها مخصوصا داستانهای یه ژانر مثل هم هست، اما نوع ساخت و جزئیات هر کدوم بسته به نویسنده اون اثر شخصیسازی میشه.
مثلا همین داستان سیندرلا رو در نظر بگیر که چقدر اقتباس ازش شده و چندتا از بازیگرای معروف جوون درش بازی کردند.
Another Cinderella story
یه داستان سیندرلایی دیگه
ایدهی سیندرلا مشخصه، یه دختری که با نامادری شیطان صفتش زندگی میکنه و خدمتکار نامادری و خواهر خوندههاش هست. ته فیلم با یه شاهزاده خوش قیافه ثروتمند وارد خونه بخت میشه. حواست باشه اقتباس با الهام گرفتن تفاوت داره. الهام گرفتن مثل استخراج ایده شخصیسازی شدهست اما اقتباس کردن یعنی دقیقا همون ایده رو برداری و براش داستان دیگهای بنویسی. ما قصد داریم با استخراج ایدههای مورد علاقه خودمون داستان خودمون رو خلق کنیم. سلیقه هر شخصی توی داستانپردازی متفاوته مثل آشپزی هر شخص، ممکنه همهی آشپزها تخممرغ و سیبزمینی برای پخت داشته باشند ولی اینکه یکی آبپز کنه و یا سرخ یکی ادویه اضافه کنه و یا سس به عهده سلیقه آشپز هست.
هر بار میشه یکی از اجزا رو دستکاری کرد و با عوض کردن اون جز کل داستان هم عوض میشه. شاید حتی عوض کردن یه جز مثل بازیگر نقش اصلی هم داستان رو مهیج کنه اما یادت نره ما فقط قرار نیست یه جز رو تغییر بدیم تا به داستان مورد نظر خودمون برسیم.
میتونی ایدهی اصلی رو استخراج کنی و جداسازیش کنی و ازش یه ترکیب جدید بسازی و یه داستان شخصیسازی شده ازش در بیاری.
حالا وقتشه یکم بحث رو تخصصیتر کنیم به این معنی که اینبار ایده رو از داستانهای محبوب خودت قراره استخراج کنیم. الهام گرفتن از منابع دیگه میتونه یه راه خوب و موثر برای ساخت یه داستان باشه. قراره با هم مراحل ساخت یه ایده رو با الهام گرفتن از داستان محبوب خودمون تمرین کنیم.
تمرین:
برای تمرین، اول از همه ۴ داستان مورد علاقهات رو انتخاب میکنی، این داستانها میتونه اونایی باشه که در چندماه اخیر خوندی و یا به صورت فیلم و سریال دیدی.
پیشنهاد برای شروع نوشتن 4 تا هست. فعلا قرار نیست یه لیست طولانی داشته باشیم ولی برای بعدا میتونی یه لیست کامل آماده کنی و نگهداری کنی. داشتن لیست موردعلاقهها میتونه خیلی برای شروع مفید باشه چون هر وقت خواستی میتونی به روزش کنی. دومین کاری که قراره انجام بدیم بعد از لیست مورد علاقهها، میریم سراغ لیست عناصر داستانی. لیست عناصر داستانی شامل ژانر، طرح، شخصیتها میشه.
فعلا قصد نداریم لیست دوم رو تکمیل کنیم اما بهتره اما الان بنویسیش تا جلوی چشمات باشه.
یادتون میاد اشاره کردم بالاتر که ایدههای تکراری توی فیلم و سریالها زیاد دیده میشه اما چون شخصی سازی شدهاست به چشم نمیاد؟
الان قراره با مثال این موضوع رو بهتر درک کنیم. مجموعهی گرگ و میش از غرور و تعصب الهام گرفته شده ولی موقع خوندنش این حس رو نداریم که داریم غرور و تعصب میخونیم چون نویسنده با سلیقه خودش عناصر رو شخصیسازی کرده به عنوان مثال کل ژانر رو عوض کرده.
گرگ و میش از غرور و تعصب الهام گرفته.
(Twilight_ Pride and Prejudice)
بازیهای گرسنگی از گلادیاتور و مجموعه چالشهای تلویزیونی اون زمان الهام گرفته.
(Hungry Games–Gladiator)
شیرشاه هم از هملت الهام گرفته.
(Hamlet_Lion King)
این مثالها به این موضوع اشاره دارن که ایدهها قبلا نوشته شده و برای نوشتن داستانهای جدید میتونین بدون نگرانی از داستانهای دیگه الهام بگیرین. خب وقتشه بریم سروقت لیست عناصر داستانی که توی تمرین بالا توی لیستتون نوشتین. تا الان باید کنجکاو شده باشی که قضیه چیه؟
شخصیت Character
وقتی داریم در رابطه با کاراکتر یا شخصیت صحبت میکنیم، در واقع داریم از شخصیت کاراکتر و روابطش صحبت میکنیم. ممکنه قبل از شروع داستان دوستی و دشمنی خلق کرده باشه. یا اینکه کسایی باشن که قبل از اینکه خودش بدونن منتظرش هستن تا به داستان وارد بشه. مثل هری پاتر که از قبل برگزیده شده بود.
موضوع Theme
وقتی داریم درباره ی تم و یا طرح صحبت میکنیم، در واقع دربارهی سفر شخصیت صحبت میکنیم. همون سفری که باید ازش درس اخلاقی بگیره و دچار تحول بیرون و درونی بشه. به انیمیشنی مثل زندگی جدید امپراطور توجه کنید که چطوری شخصیت اصلی یه سفر رو طی میکنه و دچار تحول بیرونی و درونی میشه.
پلات یا طرح Plot
وقتی میگیم پلات، داریم دربارهی قلاب و ساختار و چیدمان رویدادهای خارجی صحبت میکنیم. مثل سیستم چیدن داستان و برنامهریزی برای رخ دادن نقاط شروع، میانه و پایان داستان.
خیلی اوقات با خوندن کتابهای زیاد این پلات به صورت ناخودآگاه در ذهن شکل میگیره.
ژانر Genre
وقتی داریم دربارهی ژانر صحبت میکنیم در مورد مکان و دورهی زمانی و جو کلی داستان صحبت میکنیم. مثلا اگه داستانی، المانهایی مثل جادو و خونآشام داشت، اون داستان فانتزی خواهد بود. اگه درگیر یه ژانر فانتزی و یا عملی تخیلي شدیم، محیط هم باید به این سمت بره و نشون دهندهی ژانر داستان باشه.
ممکنه این سوال به وجود بیاد الهام گرفتن از داستانهای مورد علاقه ممکنه مثل بازگویی داستانی باشه که از قبل وجود داشته؟
اول از همه زاویه دید هر شخصی متفاوت هست و هر کسی مدل روایت خودش رو از داستان داره.
ممکنه ایدهها یکسان باشه ولی لزوما داستان دو تا نویسنده مثل هم نخواهد بود با وجود شباهتها.
ما قرار نیست بیایم داستان مورد علاقهامون رو دوباره بنویسیم، ما قراره از اون داستانها نه فقط یکی بله چند داستان الهام بگیریم و عناصر مورد علاقهامون رو به اون داستانها اضافه کنیم.
همچنین ممکنه اگه از شخصیتی خوشمون نیاد و یا موضوعی در داستان جذبمون نکرده باشه رو بخوایم به عنوان نویسنده عوضش کنیم.
تمرین:
تمرین اولمون نوشتن لیست موردها بود و نوشتن لیست عناصر داستانی.
لیست عناصر داستانی شامل ژانر، پلات، کاراکتر و طرح میشد.
در این تمرین قراره هر کدوم از این موارد داخل لیست عناصر داستانی رو با الهام گرفتن از درون مایه لیست مورد علاقهها تکمیل کنیم. برای مثال یه بار این تمرین رو انجام دادم که بهتر متوجه بشی. ولی بعد از دیدن این مثال نوبت تو هست که لیستت رو تکمیل کنی.
مثال:
ژانر: تنها کشتار درون ساختمان
پلات: پاندای کنگفوکار
کاراکتر: کورالین
طرح: باور به خود زمانی که کسی بهت باور نداره (پاندا ثابت کرد که میتونه جنگجوی اژدها باشه)
ترکیب کردن: کورالین تازه با خانوادهاش به یک آپارتمان نقل مکان کرده کرده. توی شب اول سر و صدایی از همسایه مقابلشون میشنوه و وقتی میره خونه همسایه. میبینه جنازه پیرزنی که صبح باهاش ملاقات کرده بود روی زمین افتاده. میره پدر و مادرش و بیدار میکنه. باهام میرن خونه همسایه اما مردی در رو باز میکنه و بهشون میگه اینجا زن پیری وجود نداشته و کورالین میخواد به خانوادش ثابت کنه که جنازهای که دیده وجود داشته و برای این کار باید معمای قتل رو حل کنه.
حالا نوبت تو هست.
ژانر:
پلات:
کارکتر:
طرح:
میخوام صدای مخلوط کن رو بشنوم.
حالا ایدهی اصلیای که استخراج کردی رو بعد از ترکیب کردن بنویس.
اوفففف.
عجب ایدهای.
سوالات رو برام بنویس، اگه دوست داشتی تمرینها رو هم انجام بده و برام بفرست. مشتاق خوندن نظرات و تمریناتت هستم.
منابع:
[۱].https://youtu.be/wCVZt9qIgec?si=_2Z8QhVYKJN3Yndb
[۲].https://youtu.be/f9fQR4eNp04?si=QuKCthFwmsb7dDuA
[۳].https://youtu.be/yFYdCJE3iDk?si=eeQDSE9sFq8fXxeB
[۴].https://youtu.be/2uy7G7T7zO4?si=1_fVS-MJxgoyribF
[۵].https://youtu.be/N6wYIbct7dU?si=ddqbwB0RU37rdyo_
[۶].https://youtu.be/1qtAj1DDG1w?si=4NKAnSynkWCykygx
[۷].https://youtu.be/1qtAj1DDG1w?si=lkDzmpj8tU0fWtyg
[۸].https://youtu.be/_LrHGzW-b6s?si=gICylhmYZ7TDJq4w
[۹].https://youtu.be/woi8S9Ymwz0?si=v_njFsUORKv3_LlN
[۱۰].https://youtu.be/woi8S9Ymwz0?si=oaQryNBScxQw0JqK
[۱۱].ChatGPT
پریسااسماعیلی
رعنای عزیزم خدا قوت. به عنوان یه ادمی که چیزی از داستان نویسی نمی دونه نظرم رو می گم. قلمت رو دوس دارم و خیلی خودمونی و روونه. خاطرات، نقطه عطفای زندگی، فیلما، اهنگ، حیوانات ایده های جالبی بودن و دقیقا تمام اینا به من ایده برای نوشتن داده بودن. برای داستان نویسی نه ولی منو خیلی ترغیب می کنن که دست به قلم شم. همین چن وقت اخیر که داشتم با شیلو بازی می کردم داشتم فک می کردم شیلو اگه زبون داشت چه چیزایی بهم می گفت و خاطراتش رو چه جوری برام تعریف می کرد. با دیدن داستان های سیندرلا و فیلمایی که معرفی کردی رفتم به گذشته : خیلی پکبج خوبی رو معرفی کردی. بابت هر بخش مثال اوردی و عالیه. برای من مقاله طولانی بود واسه همین باید مرتب بهش رجوع کنم و از این مقاله جامعها بود به نظرم. افرین به تو