وقتی پای خلاقیت وسط میاد، برنامه ریزی رباتی برای خیلی آدم ها جواب نمی ده. خلاق ها نمی خوان سریع و سریع تر بشن. پروداکتیویتی یا کارآمد بودن توی کار یه هنرمند مفهوم متفاوتی داره. برای اینکه بهتر متوجه بشیم به عنوان یه فرد خلاق به چه چیزهایی توی برنامه ریزی باید توجه کنیم سراغ توماس فرانک رفتیم. توی سایت skill share یه دوره ی آموزشی به این اسم هست:
Productivity for Creatives- Build a System That Brings Out Your Best – Thomas Frank
بهره وری برای خلاق ها – سیستمی بساز که بهترین عملکردت رو بیرون می کشه – توماس فرانک
توماس فرانک نویسنده، یوتوبره و بیشتر از ده سال فعال حوزه سرگرمی بوده. از پادکست گرفته تا وبلاگ نویسی و ادیت و ساخت آهنگ، توی همه چیز سرک کشیده.
توی این دوره در مورد سه ستون مهم برای افراد خلاق حرف می زنه:
- طرز فکر
- محیط
- همکاری و برون سپاری
برنامه ریزی کنین
طرز فکر یه حرفه ای چیه؟ تکیه نکردن به الهام برای انجام دادن کارهای خلاقانه یکی از طرز فکرهای افراد حرفه ایه. کسایی که هنوز اول راهن فک می کنن باید صبر کنن تا یه ایده ای بهشون الهام بشه بعد کارشون رو شروع کنن. حرفه ای ها روی برنامه و با نظم شخصی می شینن پای کارشون. یعنی مهم نیست ایده ای دارن یا نه، شروع می کنن به کار. اگه نویسنده باشن همین جوری از زمین و زمان می نویسن تا تعداد کلماتی که روزانه باید بنویسن رو پر کنن، اگه نقاش باشن انقدر خط خطی می کنن تا اون تعداد صفحه ای که می خوان اون رو انجام بدن سیاه بشه و اون ابزاری که دارن مصرف بشه. توماس فرانک کتابی معرفی می کنه به اسم نبرد هنرمند (شکستن موانع و بردن توی جنگ های درونی خلاقیت) نوشته ی استیون پرسفیلد. ایده کلی شباهت زیادی به بحث کار عمیق داره. به این معنی که شما هر روز یه زمانی رو برای انجام کار عمیق خلاق باید اختصاص بدین و همین اختصاص دادن اون زمان باعث می شه که انواع ایده ها بهتون الهام بشه. به عبارتی یه روزی به خودتون میاین و می بینین هر روز ساعت هشت صبح وقتی می شینین پای کار یه ایده جدید بهتون الهام می شه!
پس اگه می خواین یه فرد خلاق پروداکتیو باشین، طرز فکر یه حرفه ای رو داشتن براتون ضروریه و اولین چیزی که لازمه متوجهش باشین اینه که این گزاره یه افسانه است:
ایده ها اتفاقی به آدم ها الهام می شه
هنرمند و خلاق بودن این شکلی نیست که هر روز بیدار شدین اگه حسش بود یا چیزی بهتون الهام شد پاشین و انجامش بدین. اگه می خواین اون هنرمندی باشین که آزادی این رو داره که با ابزاری که می خواد با سبکی که می خواد کار کنه، برای حرفه ای بودن لازمه هر روز پاشین و خودتون رو توی سیستم ها، محیط و شرایطی قرار بدین که حسش بیاد! این در واقع رفتار واقع بینانه تریه. جیمز کلیر نویسنده کتاب عادت های اتمی می گه: شما خودتون رو به سطح اهدافتون نمی رسونین، شما به سطح سیستم هاتون سقوط می کنین.
توماس فرانک یه مثالی می زنه و می گه به نظرش خلاقیت شبیه اتمسفر هواست. وقتی به اون سطح از آسمون می رسی که مولکول های اکسیژن خیلی پخش شده ان، نفس کشیدن سخت می شه. پس میان یه محفظه درست می کنن تا اکسیژن رو درونش فشرده کنن تا آدما بتونن نفس بکشن. برای اینکه خلاقیتتون رو بکشین بیرون شما هم به یه محفظه نیاز دارین تا از اون پراکندگی در بیاین و بتونین منسجم خلاق باشین. اینجوری هم متمرکزترین هم ایده های بیشتری به ذهنتون میاد.
محدودیت کارآمد ایجاد کنین
به خودتون یه محدودیت کارآمد بدین. محدودیتی که براتون تمرکز و ساختار بیاره. مثلا توی یه مسابقه شرکت کنین که یه شرایط مشخص داره یا به خودتون بگین توی اون کار هنری فقط حق دارین از دو تا ابزار استفاده کنین.
محیط
یکی از مهم ترین چیزهایی که روی جریان کاری یه فرد خلاق اثر می ذاره محیطه. محیط فیزیکی و دیجیتالی محل کارش.
چجوری برای خودتون محیط مناسب بسازین؟
1. توجه به قانون بیست ثانیه
توی کتاب مزیت شاد بودن نوشته ی شاون آکور به قانونی اشاره می کنه به اسم بیست ثانیه. توش می گه رمز انجام کارها به شکل یه عادت روزانه اینه که کارای مورد نظرمون رو تا حد ممکن به کمترین میزان مقاومتی که در برابرشون داریم، نزدیک کنیم. به موضوعی به اسم انرژی فعال سازی اشاره می کنه که به معنی زمان و انرژی ایه که هر کس برای انجام اون کار نیاز داره. حالا بحثش اینه که اگه می خواین یه کاری رو به عادت تبدیل کنین و بیشتر انجامش بدین، تلاش کنین دسترسی تون برای انجام اون کار رو کمتر از بیست ثانیه کنین. یعنی اگه مثلا می خواین صفحات صبحگاهی بنویسین و دفترتون توی یه اتاق دیگه است، احتمال انجام دادنش بعد از بیست ثانیه میاد پایین. اگه برعکس می خواین انجام یه کاری رو کم کنین، یه کاری کنین دسترسی تون به اون موضوع بیشتر از بیست ثانیه طول بکشه!
به عنوان یه فرد خلاق حتما شما هم کارهای متنوعی انجام می دین پس چیزهای زیادیه که دم دستتونه و زیر بیست ثانیه می تونین برین سراغشون و احتمالا همه اشون هم به نوعی براتون کاربردیه اما نکته اینه که اگه یه کاری رو بخواین خیلی خوب انجام بدین همه رو همزمان انجام نمی دین. پس باید توی هر دوره ای اولویت خودتون رو مشخص کنین و ابراز اون کار رو بیشتر نزدیک خودتون داشته باشین. مثلا اگه الان مشغول نوشتن یه کتاب هستین و همزمان هم نقاشی می کنین و تولید محتوا انجام می دین. ابزار نویسندگی رو در دسترس تر از باقی مسائل بچینین.
2. ارتقای ابزار
یکی از دغدغه های همیشگی افراد خلاق اینه که چه زمانی باید ابزارشون رو ارتقا بدن؟ برای جواب دادن به این سوال می تونین به چند تا سوال دیگه جواب بدین:
اول. آیا ارتقای این ابزار باعث می شه مقاومتم در برابر جریان کارم کم بشه؟ اگه جواب بله اس، انجامش بده.
دوم. آیا می خوام توی این زمینه حرفه ای بشم؟
اگه می خوام پس باید ابزاری رو داشته باشم که یه حرفه ای داره. به عنوان یه حرفه ای این طرز فکر لازمه که تا حد ممکن توی بودجه ای که دارم روی خودم سرمایه گذاری کنم تا بهترین نتیجه ای که در توانمه رو بگیرم. اگه شما بتونین مقاومت و کلافگی رو کم کنین، میتونین ایده های خلاقتون رو زودتر اجرا کنین. مثلا اگه شما به دلیل داشتن یه سیستم ضعیف یا نرم افزار نامناسب تجربه بدی توی ادیت داشته باشین، وقتی ایده یه فیلم به ذهنتون می رسه توی پس زمینه ذهنتون فکر می کنین وای نه. جون آدم بالا میاد موقع ادیتش ولی اگه فرایند ادیت رو با یه سیستم خوب آسون کنین زمانی که ایده به ذهنتون میاد با خودتون می گین: ای ول برم انجامش بدم.
سوم. آیا ابزاری وجود داره که می تونه اوضاع رو بهتر کنه؟ استفاده ازش لذت بخش تره یا زمان کمتری می گیره؟ اگه جوابش بله است، وقتشه ابزارتون رو ارتقا بدین.
3. محل کار و ابزار متنوع و مجزا
شاید با خودتون فکر کنین، داشتن یه لپ تاب یا یه گوشی می تونه کارتون رو راه بندازه. شاید فک کنین ای ول می تونم تمام کارام رو با همین یه دونه ابزار انجام بدم ولی اگه قانون بیست ثانیه رو به خاطر بیارین متوجه می شین که جداسازی فیزیکی برای افراد خلاق چقدر می تونه مفید باشه. یعنی اگه شما با لپ تاب یا گوشیتون هم بازی می کنین، هم ترجمه، هم ادیت فیلم، هم تولید محتوا، هم ادیت صدا و هم مطالعه کتاب طبیعتا به همه چیز زیر بیست ثانیه دسترسی دارین و خب هر کاری که کمترین مقاومتی بهش داشته باشین هی بیشتر و بیشتر به تعویق میافته (مگه اینکه از نرم افزارها و اپلیکیشن های قفل کردن استفاده کنین)
از خودتون بپرسین به عنوان یه هنرمند فرق شما با کسایی که حرفه اشون مرتبط نیست چیه؟ فرق شما با باقی کسایی که همون لپ تاب و گوشی رو دارن چیه؟ طبیعتا شما خلاقین و ایده های خاص خودتون رو دارین ولی تفاوت های ریز و درشتی که داشتن ابزارهای فنی تخصصی ایجاد می کنن، رو نمی شه نادیده گرفت.
به جز این موضوع افرادی که توی محیط کاریتون هستن هم روی جریان کار خلاقتون اثرگذارن. پس حتما به افرادی که باهاشون کاری می کنین توجه کنین.
از طرف دیگه جداسازی محل کارهای متنوع خلاقتون، چه با کمک ابزارهای متفاوت یا چه اتاق متفاوت می تونه استرستون و مقاومتتون رو کم کنه و چون هر بار با حجم زیاد کارا مواجه نمی شین چون هر چیزی تو جای خودشه. یه ایده ای که وجود داره اینه که برای حفظ انرژیتون در طول روز بتونین برای انجام هر کاری توی یه محیط متفاوت قرار بگیرین. مثلا توماس فرانک یه اتاق جدا برای نوشتن و تحقیق داره و یه محل کار جدا برای ادیت فیلم و یه محل جدا برای ضبط. وقتی از نظر فیزیکی جدا باشن از نظر ذهنی هم راحت تر می تونین جداشون کنین و کمتر حجم کارهای انجام نداده می زنتتون زمین.
پیشنهاد دیگه برای کسایی که فضای کافی ندارن یا به هر دلیل نمی تونن محیط های مختلف داشته باشن اینه که راهی پیدا کنن که برای انجام هر کاری دکوراسیون رو عوض کنن. یه اصطلاح فرانسوی هست به اسم mise en place که یعنی هر چیزی توی جای خودش. آشپزهای حرفه ای این اصطلاح رو خیلی جدی می گیرن و از اول تا اخر شیفت کاریشون چند بار محیط رو تغییر شکل می دن تا محیط همیشه توی کارآمدترین شکل ممکن برای کارشون باشه.
چی روی مختونه که نیاز به تغییر داره؟ محیطتون؟ ابزارتون؟ مثلا می تونین قلمی بگیرین که جوهرش دیرتر تموم بشه یا چیزی که انجام اون کار رو راحت تر یا لذت بخش تر کنه؟ یه اپلیکیشنی که کمک می کنه یا هر چیزی که انرژیتون رو کمتر هدر بده تا برای کار اصلی انگیزه و انرژی بیشتری داشته باشین؟
پرورش ایده های الهام بخش مثل قوی کردن یه ماهیچه می مونه
حتما شنیدین که نظم شخصی هم شبیه قوی کردن یه ماهیچه می مونه و شما با تمرین کردن به مرور توش بهتر می شین. توی اجتناب از کارایی که نمی خواین انجام بدین (مثلا بازی کردن به جای کار کردن) یا توی پذیرش شرایط نامناسب و اتفاقات غیرمترقبه.
تمرین شماره یک – طبق برنامه ریزی پیش رفتن
یکی از کارایی که لازمه تمرین کنین اینه که برای خودتون یه مدل ساختار و محدوده بسازین. اون ساختار می شه برنامه ریزی روزانه شما. مثلا اگه شما یه تولید کننده محتوا هستین و همزمان می خواین یه کتاب بنویسین براش برنامه روزانه تعیین کنین. توماس فرانک به عنوان مثال نوشتن کتاب خودش رو مثال می زنه که می دونست ده فصل باید داشته باشه با موضوعات مشخص، پس با خودش قرار گذاشت روزی پونصد کلمه برای کتابش بنویسه. لازم نبود اون پونصد کلمه مفید باشه، می تونست فقط چرک نویس باشه و هر چی که به ذهنش میومد یادداشت می کرد حتی اگه آت و آشغال های توی ذهنش بود ولی تا پونصد کلمه پیش می رفت. چیزی که توماس فرانک توی این فرایند کشف کرد این بود که خیلی وقت ها پیش میومد که پونصد کلمه اش رو که می نوشت درست وقتی به کلمات انتهایی قرارش با خودش می رسید یهویی یه ایده ای به ذهنش می رسید. نتیجه اینکه اون روز به نوشتن سه هزار کلمه منتهی می شد ولی قرارش رو روی روزی سه هزار کلمه فیکس نمی کرد چون براش خیلی فشار می بود.
این کار شبیه جوینده طلا بودن می مونه وقتی داری زمین رو می کنی که به طلا برسی مرحله اول اینه که خاک رو بکنی و بریزی بیرون. هیچ وقت همون اول توی سطح خاک به طلا نمی رسی. تو باید حاضر باشی آت و آشغالهای روی خاک رو اول بزنی کنار. پس موقع انجام کارهای خلاقی مثل نوشتن هم شما یه مرحله گرم کردن دارین تا به جایی برسین که اتفاقای خوبی بیافته. پس وقتی خودتون رو دارین شبیه جوینده طلا می بینین اون پونصد کلمه یا قرارهای اولیه رو شبیه مرحله اکتشاف نگاه کنین.
تمرین شماره دو – محدودیت های کارآمد
آزادی بیش از حد و انتخاب های زیاد باعث می شه یا کاری انجام ندیم یا اگه انجام می دیم، نتیجه اش خیلی منسجم نباشه. توماس فرانک فیلمبرداری ویدئو روتین صبحگاهی خودش رو مثال می زنه و می گه من برای خودم قانون گذاشتم که این ویدئو بیش از هفت دقیقه نباشه. این محدودیت باعث شد بشینه سناریو رو دقیق و با تمرکز بنویسه. نتیجه هم عالی شد.
پس خیلی وقت ها این که از عمد خودمون رو محدود کنیم می تونه برای خلاقیتمون خیلی خوب باشه.
تمرین شماره سه – تقلید
تقلید کردن از اساتید و هنرمندهای حرفه ای یکی از روش های موثر و سریع بالا بردن مهارت هامونه. تقلید کردن بهتون کمک می کنه که یه مدل محدودیت کارآمد هم برای خودتون ایجاد کنین. مثلا اگه سعی کنین آهنگی که دوس دارین رو با گیتار بزنین، اول اینکه دیگه ذهنتون درگیر این نیست که چه آهنگی رو تمرین کنم و دیگه اینکه دقیقا می فهمین به یاد گرفتن چه تکنیک هایی نیاز دارین. یه خوبی دیگه هم اینه که چون یه نسخه از اون کار وجود داره، می تونین خیلی سریع فیدبک بگیرین و با کار اصلی کار خودتون رو مقایسه کنین.
تمرین چهار – از یه تکنیک یا ابزار جدید استفاده کن
استفاده از یه ابزار یا تکنیک جدید می تونه به خلاقیت و ایده گرفتن کمک کنه چون بعدش اون ابزار یا تکنیک جدید رو می تونین با چیزهایی که از قبل بلد بودین تلفیق کنین و یه نتیجه جدید بگیرین. شبیه اینکه یه وسیله موسیقی جدید یاد بگیرین و اون رو به موسیقی ای که از قبل ساختین اضافه کنین یا تکنیک استفاده اش رو به ابزار موسیقی قبلی تون اضافه کنین.
بهره وری و اثر بخشی
خلاقیت به بهره وری و اثربخشی گره خورده. می خوایم یکم دقیق تر در مورد مدیریت زمان، اثربخشی و انرژی حرف بزنیم. چجوری خودتون رو ارزیابی کنین که بهره وری دارین و اثر بخش هستین یا نه؟ چه معادلاتی رو دنبال کنیم که داده های ارزشمندی بهمون بده؟
مدیریت و حفظ انرژی
مسئله ای که در مورد انجام کارهای خلاق و به خصوص کارهای خلاق جانبی وجود داره اینه که خیلی وقت ها مشکل نداشتن زمان نیست، مشکل نداشتن انرژیه. یعنی بارها شده که آدم ها بعد از کارشون زمان خالی کردن ولی وقتی می خوان بیان بشینن پای کار خلاقشون انرژی ندارن. پس اینجا مسئله اصلی مدیریت و حفظ انرژیه. سطح انرژی یه بخش معادله ی انگیزه داشتن برای انجام کارهاست. سیستم های بیرونی و ساختارهایی که برای خودمون چیدیم یا برامون چیده شده طرف دیگه ی این معادله است. مثلا رئیسمون، همکارامون، حقوق و پاداشمون، دوستامون، خانواده امون، گروه حمایتی ای که توش هستیم. پس ما نمی تونیم کاملا به نظم درونی و شخصیمون تکیه کنیم. مثلا در مورد کسایی که سر کار می رن ولی می خوان کارهای جانبی خلاق انجام بدن مسئله اینه که برای انجام کارها سر کارشون یه سیستمی وجود داره که مجبورشون می کنه انجامش بدن ولی توی خونه و وقتی سر کار نیستن هیچ سیستمی طراحی نشده که اونا رو هل بده. یه پیشنهاد دیوید فرانک اینه که قبل از سر کار رفتن یک ساعت زودتر بیدار بشین یا از رییستون بخواین یه ساعت دیرتر برین و روی کار جانبی خلاقتون کار کنین. اینجوری بهترین ساعت روزتون رو خرج کارهای خلاقتون می کنین و زمانی که انرژی کم تری دارین و اراده اتون هم شروع به افت می کنه یه نفر بالا سرتون هست که کارها رو انجام بدین و چون یه سیستمی وجود داره براتون مشکلی پیش نمیاد.
اگه خواستین برای خودتون سیستم طراحی کنین یه سری نرم افزار و اپلیکیشن و سایت هست که می تونه کمک کنه:
Notion
Evernote
Todoist
Roam
Google calendar
این سیستم ها می تونن به سادگی داشتن تقویم و لیست کارها و تیک زدن باشه یا به پیچیدگی داشتن یه محل کار مجازی که درونش با باقی همکاراتون در ارتباط هستین و وظایف همدیگه رو می بینین و به هم گوشزد می کنین. داشتن یه برنامه ریزی روزانه و هفتگی به این دلیل نیازه که دیگه هر روز مرتب از خودتون نمی پرسین که خب حالا چیکار کنم؟ می تونین روی برنامه ای که برای اون روز ریختین تمرکز کنین. این تمرکز باعث بالا رفتن بهره وری می شه.
شاخص های کلیدی عملکرد
اگه دیدگاه حرفه ای به خلاقیت داشته باشین، احتمالا انتظار دارین خلاقیتتون به یه سری هدف و نتیجه مشخص منجر بشه. مثلا اگه هدفتون سرگرمی باشه پس نتیجه اش اینه که قراره بهتون خوش بگذره ولی اگه هدفتون اینه که حرفه ای اون کار بشین مثلا به این منجر می شه که یه یوتیوبر، هنرمند یا تولید کننده محتوای تمام وقت بشین. در این صورت یه سری شاخص کلیدی هست که عملکردتون رو ارزیابی می کنه. مثلا توی اینترنت داده های بی نهایتی برای ارزیابی موضوعات مختلف وجود داره. مثلا اگه شما فروشنده ای باشین که می خواین محصول بفروشین اینکه ویدئوها و پست هاتون چقدر بازدید می خوره اصلا مهم نیست. این مهمه که چقدر آدم ها با اون پست و ویدئو درگیر می شن و اون درگیری منجر به خریدشون می شه. مثلا ممکنه یه نفر محتوایی که تولید می کنه برای گستره ی بزرگ تری از مخاطب ها جالب باشه ولی حرفی برای گفتن نداشته باشه. قانون گودهارت می گه: «وقتی یه شاخص اندازهگیری به یه هدف تبدیل بشه، دیگه شاخص خوبی نیست.»
فرایندتون رو قالب سازی کنین
فرایند کار خلاقتون رو مشاهده کنین و ببینین چه کارهایی رو مرتب تکرار می کنین. سعی کنین به نوعی اون کارها رو اتوماسیون کنین یا در دسترس قرارشون بدین. چجوری؟ مثلا تصور کنین که شما هر روز انواع مقاله ترجمه می کنین اما ابتدا و انتهای نوشته اتون همیشه یه متن ثابتی هست. اون متن رو یه جای دم دستی کپی کنین تا هر بار تایپش نکنین. یا شاید کار ادیت فیلم و عکس انجام می دین؟ اون ابزاری که بیشتر استفاده می کنین توی نوار ابزار دم دست تری بچینین و شخصی سازی کنین. همیشه هشیار باشین تا می تونین الگوها و قالب های تکرارشونده رو شناسایی کنین و برای خودتون با اتوماتیک تر کردن و راحت تر کردنشون زمان بخرین.
برون سپاری و همکاری
درسته که می گن اگه می خوای کاری درست انجام بشه، خودت انجامش بده ولی نه همیشه. یکی از مشکلاتی که اغلب افراد خلاق باهاش مواجه می شن اینه که بعد از یه مدت برای بزرگ تر کردن کارشون یا حفظ کردن کیفیت کارشون لازم دارن که با دیگران همکاری کنن یا بخشی از کارشون رو برون سپاری کنن. اما چه بخشی از کارشون و به کی؟
اول لازمه دقیقا متوجه بشین که هنر شما چیه؟ برای خودتون تعریفش رو در بیارین. مثلا دیوید فرانک می گه هنر من توی کار تولید محتوا سرچ کردن و فن بیانمه ولی هنرم توی کار ادیت نیست. گرچه شاید موقع ادیت هم هر از گاهی یه ایده های خلاقی به ذهنم برسه ولی این اتفاقی نیست که همیشه بیافته و برای همین با یه ادیتور همکار شدم که اون بخش کار رو انجام بده تا من بتونم روی باقی کار تمرکز کنم.
اما اینکه با چه کسایی همکاری کنیم؟ یا برای برون سپاری روی چه جور آدمایی حساب کنیم؟ پیشنهاد دیوید فرانک اینه که فلسفه خودتون رو توی این قضیه پیدا کنین. مثلا خودش با تجربه به این رسیده که کار کردن با آدم های مشتاق و اهل حل مسئله خیلی انتخاب خوبیه. کسایی که مشتاقن کار رو بهتر کنن و براش خود به خود تلاش می کنن. بدون اینکه بهشون بگی خودشون مشغول ارتقای خودشون هستن. گاهی ممکنه کسی که باهاش همکاری می کنین دقیقا توی همون حوزه کاری شما کار کنه و همون موضوعات هم مطرح کنه. اینجا خیلی از هنرمندا دچار این مشکلن که فک می کنن رقابته و نباید با رقیبشون همکاری کنن اما به نظر دیوید اتفاقا اینجوری خیلی بهتره. به تفکر فراوانی اشاره می کنه و میگه نگران از دست دادن مخاطب نباشین، هر روز آدم های بیشتری از راه می رسن که می خوان روایت شما رو بشنون و کار خلاق شما رو ببینن. به علاوه توی همکاری با کسایی که کار و دغدغه مشابه شما دارن خیلی رشد دهنده و الهام بخشه.