قبلا توی این مقاله درباره تئوری MICE گفتیم. برای اینکه جواب این سوال رو بهتر درک کنین که چرا بعضیاوقات به نظر میاد یه داستان چند تا پایان داره؟ یا اینکه پایان یه داستان کشدار شده؟ بهتره مقاله قبلی رو بخونین تا بهتر بتونین جوابمون رو طبق همین نظریه مایس متوجه بشین:
اگه دارین داستانی رو میخونین و احساس کردین که داستان همش داره تموم میشه ولی در واقع تموم نمیشه، یا انگار با فیلمی مثل ارباب حلقهها طرفین! شاید شما هم چندین بار ایستادین و براش دست زدین چون فک کردین آخر فیلمه ولی بعد فهمیدین این پایان اصلیه نبوده، این ماجرا اغلب به این دلیله که سکانس پایانی توی این فیلمها برای یه پایان اصلی هماهنگ و یه دست نشده. این عدم هماهنگی شاید از اینجا به وجود بیاد که همه چیز به همون ترتیبی که باز شده در حال بسته شدنه. این برای اینه که به صحنههای فیلم وفادار بمونن تا اگه بینندهای خیلی وقته فیلم رو ندیده باشه بفهمه هر پایان برای کدوم پرونده بوده. توی چنین مواردی ممکنه احساس کنیم که پایان یه فیلم هماهنگ نیست.
ممکنه توی این فیلم اول داستان شخصیت محور باز شده باشه و بعد رویداد محور و بعد داستان محیطی و بعد پرسش و پاسخ. اما ترتیب بسته شدن اول با بسته شدن رویداد باشه و بعد شخصیت و بعد محیط و بعد دوباره رویداد. توی این مدل فیلم که اول از همه پرسش و پاسخ همون موقع که به وجود اومد همراه جواب بود و فقط برای دادن اطلاعات به مخاطب وجود داشته. اگه قراره همون وسطا ما رشد شخصیتی رو ببینیم پس چرا باید مسیر رو ادامه بده اگه درس اخلاقیش رو گرفته؟
برای پرداختن به دلیل دیگه هم باید جعبه ها رو یادآوری کنم. اگه به همون ترتیبی که قرار بود بازشون کنیم همهاشون رو به یککش وصل میکردیم، هر چی مدت طولانیتری اون کش رو بکشیم، وقتی رهاش میکنیم انرژی زیادی رو آزاد میکنه. اون کش در واقع توجه خواننده ماست. بنابراین هر چی بیشتر تحت تاثیر داستان و استرس بوده باشه، مخاطب توی انتهای داستان نیاز به رهایی سریعتری داره.
اگه چیزی رو زودتر منتشر کنیم، در واقع زمان کافی برای بدست آوردن توجه مخاطب با همون میزان تنش رو نداریم، چون دیگه زمان زیادی رو نمیتونیم براش اختصاص بدیم. نمیتونیم دوباره همون پرونده رو باز کنیم و امیدوار باشیم مخاطب مثل بار اول بهش توجه کنه. برای همین بعضیاوقات حس میکنیم نویسنده الکی داره داستانی رو کش میده. برای ما سوالی ایجاد کرده و بدون دادن سختی به شخصیت جواب رو هم بهش داده. داستان محیطی رو باز کرده و سریعا پروندهاش رو بسته. اگه میخواین توجه مخاطب رو نگه دارین به جای دادن اطلاعات واضح، بهش معما بدین و درکنارش سعی کنین که به شخصیت کمک کنین تا کنار حل معما، به بستن پرونده ها برسه.
پریسا
رعنا جونم خدا قوت
برای من تخصصی بود ولی از اینکه یه داستان می تونه از این ابعاد کار بشه، شگفت زده شدم
اون داستان شخصیت محور، محیط محور و پرسش و پاسخ هم برام اموزنده بود، نمی دونستم✅❤️🥰
رعنا ترشیزیان
خوشحالم برات مفید بوده^^