پرونده شناسایی ارزش ها: هفت روش برای کشف و شفاف سازی ارزش های شخصی

چقدر ارزش های خودتون رو می شناسین؟

احتمال اینکه اونا رو خوب بشناسین اونقدرا هم نیست یا حداقل نه اونقدری که فکرش رو می کنین.

ارزش ها مثل یه نقشه برای زندگی می مونن، اونا به ما کمک می کنن توی خیلی از مشکلات و موانع بتونیم زندگی پیش ببریم و به مقصد و اهداف خودمون برسیم، هر چی که باشه.

متأسفانه، خیلی از ما در نهایت سعی می کنیم بدون نقشه، زندگی رو بگذرونیم. ما تمایل داریم وقتی با شرایط سختی روبرو می شیم، تازه شروع به بال بال زدن کنیم و کاسه چه کنم چه کنم دستمون بگیریم. به خودمون بگیم با شجاعت برو توی دلش و در آخر دعا کنیم بهترین اتفاق برامون بیافته!

مشکل اینه که چه بحث سر مقاومت در برابر وسوسه خوردن غذاهای ناسالم باشه چه تصمیم گیری در مورد ازدواج، احتمال اینکه یه تصمیمی بگیریم که پشیمون بشیم، بالاست.

ارزش ها راه حل مناسب جلوگیری از این قضیه است.

ارزش ها، اصل ها و یا حتی چراغ های راهنمایی هستن که به ما کمک می کنن توی مواجهه با عدم قطعیت یا احساسات قدرتمندی مثل ترس یا خشم تصمیمات خوبی بگیریم.

شناخت ارزش‌ها مثل کشف نقشه، وقتی توی بیابون گم می‌شیم می مونه. به یه شکل جادویی همه مشکلات رو حل نمی کنه، اما کمک می کنه تا مشکلات رو با اعتماد به نفس و مهارت بیشتری شناسایی کنیم.

در ادامه این پرونده اینکه ارزش ها چی هستن؟ چرا مهمه که ارزش‌های شخصی خودمون رو شفاف کنیم؟ و از چه تکنیک هایی برای این کار می تونیم استفاده کنیم؟ رو بررسی می کنیم.

ارزش های شخصی به طور کلی چه چیزاییه؟


ارزش‌ها آرمان‌هایی هستن که ما تلاش می‌کنیم تا بر اساس اون ها زندگی کنیم، مخصوصا وقتی که شرایط سختیه.

با اینکه تمرکز این مقاله راهنما توی درجه اول روی ارزش‌های شخصی متمرکزه، اجازه بدین با روشن کردن منظورمون از ارزش‌ها به طور کلی شروع کنیم…

ارزش ها دقیقا چی هستن؟


اگه با یه مثال خاص شروع کنیم، درک ارزش ها آسون تر میشه:

شجاعت، ارزشیه که خیلی از مردم روش توافق دارن. این چیزیه که اکثر ما موافقیم چیز خوبه. یه آرمان یا ایده آله که برای رسیدن به اون تلاش می کنیم، حتی اگه همیشه به اون عمل نکنیم. اگه از هزار نفر بپرسین که آیا دوست دارن شجاع تر باشن، تصور اینکه خیلی از اون ها نه بگن، خیلی سخته!

اما ارزش‌هایی مثل شجاعت هم به‌عنوان اصول راهنمایی برای رفتار ما عمل می‌کنن، به خصوص وقتی که پای احساسات قوی ای مثل ترس یا شرم در میون باشه.

به عنوان مثال، فرض کنین رئیس شما توی محل کار دنبال یه سری داوطلب برای سرپرستی یه پروژه جدید می گرده. این پروژه هیجان انگیز به نظر می رسه، اما شما از انجامش هم یکم می ترسین (“اگه من از حد خودم خارج بشم و آخرش خودم رو مسخره ی عالم و آدم کنم چی؟”)

توی این شرایط، ارزش شجاعت شما ممکنه چراغ راهنمای مفیدی باشه که نشون می‌ده حتی اگه احساس ترس می‌کنین، انجام پروژه در کل چیز خوبی قراره باشه، بنابراین بهتره هر طور شده انجامش بدین.

اینم یه تعریف کاربردی خوب برای معنای ارزش:

ارزش ها، ایده آل هایی هستن که رفتار ما رو به خصوص توی شرایط سخت هدایت می کنن و در حالی که ما معمولاً اصطلاح ارزش‌ها رو با ایده‌آل‌های جهانی قلمبه سلمبه ای مثل شجاعت، شفقت یا صداقت مرتبط می‌کنیم، ارزش‌ها هم می‌تونن خیلی کوچیک‌تر و مختص زندگی فردی ما باشن که این ماجرا ما رو به ایده ارزش های شخصی می رسونه…

ارزش های شخصی چی هستن؟


بیاین با مثال دیگه ای شروع کنیم:

من شخصاً برای کنجکاوی مخصوصا کنجکاوی فکری ارزش قائلم.

من عاشق یادگیری و یادگرفتن چیزهای جدیدم. برای من هیجان انگیزه که با یه مفهوم یا یه دیدگاه و طرز تفکر تازه آشنا بشم.

کنجکاوی رو توی زندگیم به عنوان چراغ راهنمای رفتارم مفید می دونم. دنبال کردن کنجکاوی من باعث شده تا با افراد فوق العاده ای آشنا بشم، تجربیات شگفت انگیزی داشته باشم، و همچنین توی کارم به عنوان یه درمانگر کمک زیادی به من می کنه.

اما اینجا یه نمونه کوچیکتر و منحصربفردتر از ارزش شخصی وجود داره…

من اخیراً در مورد ارزش های شخصی با یکی از مراجع هام صحبت کردم و اون حرف جالبی زد:

احتمالا احمقانه به نظر می رسه، اما بازیگوشی برای من ارزش خیلی مهمیه.

بعد از گذشت این همه سال، من تازه فهمیدم که چقدر بازیگوش بودن کیف میده حتی اگه یه آدم بزرگ شده باشی! وقتی اجازه می‌دم بازیگوشی بیشتری توی زندگیم داشته باشم، اتفاقات خوبی رخ می‌ده. فکر می‌کنم به من کمک می‌کنه صادق‌تر باشم، به خصوص با افراد مهم زندگیم و به من کمک می‌کنه تا با خودم هم صادق‌تر باشم. چیزهایی رو که واقعاً برام مهمن، به من یادآوری می‌کنه، چیزایی که برای من مهمن نه چون فک می کنم باید برام مهم باشن یا چون برای بقیه ارزشه برای منم باید مهم باشه.

این یه نمونه فوق العاده خوب از ارزش های شخصیه!

بازیگوشی هم مثل کنجکاوی لزوماً قرار نیست توی اون لیست پنج ارزش برتر جهانی زندگی قرار بگیره، چون به سختی می تونه جایگزین ارزش های بزرگ و جهانی ای مثل مهربونی، صداقت، شجاعت و غیره به عنوان مهم ترین ارزش ها بشه.

اما این اشکالی نداره چون حتی اگه بعضی از ارزش‌ها بزرگ و جهانی باشن، ارزش های شخصی ما لازم نیست که اینجوری باشن.

بازیگوشی برای من ارزش ویژه ای نیست، ولی به وضوح برای مراجع من بود. و این واقعیت که اون این رو فهمید و بابت داشتن این ارزش خوشحال و قدردان بود، براش خیلی مفید بود.

در حالی که ممکنه ارزش‌های جهانی ای وجود داشته باشن که همه موافقن که خوب و مفید هستن (مثلاً: مهربونی)، هنوزم هر چیزی می تونه برای شما یه ارزش باشه حتی اگه دیگران اون رو اینطوری نبینن، این ایده اصلی پشت ارزش‌های شخصیه.

ارزش‌های شخصی صرفاً ارزش‌هایی هستن که مختص شما و زندگی‌تون هستن، ایده‌آل‌هایی که به شما کمک می‌کنن به سمت بهترین نسخه زندگی‌تون هدایت بشین.

اهمیت ارزش های شخصی: 6 دلیل که برای بهتر شناختن ارزش ها


شناخت ارزش های شخصی، فواید جانبی خیلی زیادی داره و این بخش، قصد دارم یه تعدادی که بیشترین تأثیر رو روی سلامت عاطفی و تندرستی داره، براتون برجسته کنم:

1. احساس اعتماد به نفس بیشتری می گیرین
یکی از دلایل اصلی اعتماد به نفس پایین، وقتیه که ما همش به افراد و چیزهای دیگه نگاه می کنیم تا بفهمیم چی می‌خوایم، چیکار باید بکنیم یا حتی چه کسی باید باشیم. وقتی این الگو تبدیل به یه عادت بشه، احساس ناامنی می‌کنیم، چون به خودمون اعتماد نداریم که واقعاً توی زندگی چی می‌خوایم.

اما وقتی یاد می گیرین که ارزش های شخصی خودتون رو واضح و روشن کنین، شعله اعتماد و تکیه به خودتون رو هم درونتون روشن می کنین و وقتی که شروع به تکیه کردن بیشتر به خودتون کردین، اعتماد به نفس هم دنبالش میاد.

2. روابط خودتون رو با کیفیت تر می کنین
دست کم گرفته شده ترین جنبه روابط سالم، قاطعیت هست. توانایی برقراری ارتباط صادقانه و محترمانه در مورد اون چیزی که می خواین و اون چیزی که نمی خواین. اما برقراری ارتباط قاطعانه با خواسته ها و نیازهای خودتون می تونه خیلی چالش برانگیز باشه!

یکی از بزرگترین موانع قاطعیت، عدم شفافیت در مورد ارزش های شخصی ماست. خب فکرش رو بکنین چقدر ارتباط برقرار کردن و حرف زدن در مورد چیزایی که واقعا می خواین سخته وقتی زمانی رو برای شناختن خودتون و ارزش هاتون کنار نذاشته باشین! یعنی خودتونم نمی دونین از جون رابطه هاتون چی می خواین!

وقتی که توی شفاف سازی ارزش های شخصی خودتون بهتر بشین، قاطعیت خیلی آسون تر می شه و در نتیجه روابط به طور قابل ملاحظه ای بهبود پیدا می کنه.

3. اهمال کاری کمتری می کنین
همه ما گاهی کارها رو به تعویق میندازیم. در واقع، تا حدودی، به تعویق انداختن کار یه پدیده طبیعی و حتی سالمه، چون می تونه مثل یه چراغ راهنما، نشونه ای باشه که شما روی چیزهای درستی کار نمی کنین.

بدیهیه که همه ما مجبوریم کارهایی رو انجام بدیم که دوست نداریم یا از اون لذت نمی بریم یا گاهی اوقات برامون بی معنی هستن. اما وقتی بیشتر وقت خودمون رو صرف انجام کارهایی می‌کنیم که برامون مهم نیست، اهمال‌کاری می‌تونه راهی باشه که ذهن رو تکون بده تا از خودمون بپرسیم: “هی واقعاً این همون کاریه که می‌خوای انجام بدی؟”

کشف و شفاف سازی ارزش های شخصی به شما کمک می کنه تا بفهمین چه نوع کاری واقعا برای شما اهمیت داره و وقتی که شروع به صرف زمان بیشتری برای چیزهایی می کنین که واقعاً مهمن، دیگه می تونین ببینین که در واقع به تعویق انداختن کارها یه راهی برای مراقبت از خودتونه.

4. کمتر نگران می شین
یکی از قوی‌ترین راه‌ها برای از بین بردن عادت نگرانی و تجربه احساس اضطراب کمتر، اینه که اون نگرانی ها رو با ارزش‌های خودتون وارد رقابت کنین.

ببینین، نگرانی‌ها یه نوع جاذبه ای دارن که توجه ما رو عین جارو برقی سمت خودشون می کشن، به همین دلیله که رها کردن اون ها خیلی سخته. یکی از بهترین راه‌ها برای غرق نشدن توی سیاه چاله و مارپیچ‌های نگرانی و اضطراب، داشتن جایگزین‌های واضح و قانع‌کننده برای تمرکز توجه ماست. جایی که ارزش ها وارد می شن اینجاست…

اگه زمانی رو صرف کشف و روشن کردن ارزش های خودتون کرده باشین، یعنی همون چیزهایی که توی زندگی برای شما مهمن، طبیعتا توجه شما به اون ها جلب می شه و شما رو از نگرانی دور می کنه. وقتی ارزش‌های خودتون رو بدونین، مثل اینه که چند نفر دیگه رو به تیم طناب کشی خودتون اضافه کنین! خب معلومه که اینجوری توی کش مکش توجه احتمال برنده شدنتون بالاتر می ره.

5. توی زندگی شادی بیشتری پیدا می کنین
شاید این قضیه بدیهی به نظر برسه، اما من فکر می‌کنم یکی از دلایلی که مردم اغلب اینقدر ناراضی هستن، اینه که شادی زیادی توی زندگی خودشون ندارن و در حالی که دلایل زیادی برای این ماجرا وجود داره، فکر می کنم به اندازه کافی درباره این ایده حرف زده نشده: شادی فقط اتفاق نمی افته. شما باید به طور فعال اون رو پرورش بدین.

یکی از مهم ترین بخش های پرورش شادی به این بستگی داره که آیا ارزش های خودتون رو می دونین یا نه. اگه قبول داشته باشیم که لذت تا حدی از حرکت به سمت ارزش‌ها ناشی می شه، به دست آوردن اون لذت خیلی سخت می شه اگه ندونین که به کدوم سمت برین!

وقتی زمانی رو برای تفکر تعمدی و روشن کردن ارزش‌های شخصی خودتون اختصاص بدین، زمینه رو برای خوشبختی و شادی بیشتر توی زندگی خودتون فراهم می‌کنین.

6. به اهداف خودتون پایبند باشین
همه ما اهدافی داریم. گاهی اوقات اونا خیلی کوچیک هستن ( مثلا شستن ظرف ها به محض اینکه شام رو تموم کردیم) و گاهی اوقات خیلی بزرگتر هستن (20 کیلو وزن کم کنین و یا همسر بهتری باشین.)

و همونطور که خیلی از ما می تونیم با این قضیه ارتباط برقرار کنیم، متعهد موندن به اهدافمون، حتی اهداف خیلی کوچیک، می تونه یه چالش باشه. یکی از بزرگترین اما نادیده گرفته‌شده‌ترین دلایلش اینه که ارزش‌های شخصی پشت اهداف ما به اندازه کافی روشن نیست.

ارزش های شخصی واضح و مشخص انگیزه شما رو برای ادامه دادن و متعهد موندن به اهدافتون افزایش می ده.

اینجا یه مثال ساده می گم: اگه هدف شما اینه که چهار بار توی هفته ورزش کنین، کدوم یکی از ارزش های زیر انگیزه بیشتری بهتون می ده:

1.سلامتی
2. ورزش کنم که بتونم به قدری توان بدنی داشته باشم که با بچه هام بدوئم و بازی کنم بدون اینکه بعد از سی ثانیه از پا بیوفتم.


معلومه که شماره دو براتون ملموس تره.

بنابراین، یکی از مزایای بزرگ کشف و روشن کردن ارزش‌های شما اینه که انگیزه رو برای رسیدن به اهدافتون افزایش می‌ده و بهشون متعهدترتون می کنه.

اما چجوری می تونم ارزش های شخصی خودم رو کشف کنم؟


حالا که در مورد ارزش‌های شخصی و اینکه چرا دونستن ارزش‌های شما مهمه صحبت کردیم، بیاین بریم سر بحث اصلی و به چند تا استراتژی عملی برای کشف و روشن کردن اون ارزش‌ها نگاه کنیم.

7 تمرین عملی برای شناخت ارزش ها


مثل خیلی از زمینه های زندگی، بینش برای تغییر لازمه اما کافی نیست. مقدار خوبی از عمل هم معمولا نیازه!

بنابراین، اگه واقعاً در مورد شناخت بهتر ارزش‌های خودتون جدی هستین، تکنیک‌های زیر رو بخونین، یکیش رو پیدا کنین که جالب یا کاربردی‌تر به نظر می‌رسه و بعدش متعهد بشین که واقعاً اون رو امتحان کنین.

چند راه برای شناخت بهتر ارزش های خودتون:

ناامیدی ها و کلافگی هاتون رو برعکس کنین
خیلی وقت ها ما از احساس ناامیدی و کلافگی خودمون یا چیزهایی که روی مخمون می رن، اجتناب می کنیم، چون اون ها … خب … ناامید کننده ان دیگه!

اما نکته اینجاست: با اینکه مواجهه با ناامیدی‌ها و کشف اون ها سخته، خیلی وقتا اطلاعات مفیدی توی دلشون پنهان شده.

وقتی از کسی یا چیزی ناامید می شیم یا روی مخمون می ره، معمولاً به این دلیله که توی سطحی از چیزی دلسرد شدیم.

اینجا یه مثال عینی آوردم:

شما از دست مدیر خودتون که توی جلسه های هفتگی به طور مداوم اهمال کاری می کنه، حسابی کلافه شدین، چون این کارش باعث کاهش کارآمدی تیم شما و حل نکردن به موقع مشکلات جدی شده. بررسی این کلافگی می تونه مفید باشه چون ممکنه به شما این رو بگه که بهره وری برای شما یه ارزش مهمه. شاید اونقدر زیاد که ارزش اون رو داشته باشه که به بخش یا حتی شرکت جدیدی که ارزش های مشترک بیشتری با شما داره، برین.

اگه توی شناسایی ارزش‌های شخصی خودتون مشکل دارین، سعی کنین کلافگی ها و ناامیدی‌های خودتون رو برعکس کنین: فهرستی از 10 تا 20 چیزی که اغلب توی زندگی تون شما رو ناامید می کنه تهیه کنین.


برای هر موردش، از خودتون بپرسین، این موضوع مانعی برای رسیدن به چه هدفیه؟ و بعدش اون رو یادداشت کنین
در نهایت، برای هر هدف، از خودتون بپرسین که این هدف در مورد ارزش های من چی می تونه بهم بگه؟
و بخاطر داشته باشین…

ارزش شخصی لازم نیست برای دیگران ارزشمند باشه – فقط برای شماست!

دلیل اینکه خیلی از آدما برای شناسایی ارزش های خودشون دست و پا می زنن اینه که فکر نمی کنن ارزش هاشون به اندازه کافی معتبر و مهمه. یا فکر می‌کنن احمقانه است که در مورد چیزی به این «کوچیکی» یا «بی‌اهمیتی» اینقدر ناامید و کلافه یا حساس می‌شن.

به جاش، سعی کنین به اون ترجیحات «کوچیک» احترام بذارین و ببینین در مورد شناخت ارزش هاتون چه چیزی می تونه به شما بگه.

لیست آرزوهاتون رو بنویسین


به احتمال زیاد با مفهوم فهرست آرزوها یا Bucket list آشنا هستین. در واقع، یه فهرستی از کارهاییه که می‌خواین قبل از مرگ انجام بدین (قبل از اینکه به قول خودشون «سطل رو لگد بزنین.»)

  • شرکت توی دوی ماراتن
  • برقراری دوباره ارتباط با برادری که خیلی وقته دیگه به هم نزدیک نیستین
  • صحبت کردن روون ایتالیایی
  • گیتار رو یاد بگیرین
  • به ماچو پیچو سفر کنین
  • کسب و کار خودتون رو راه بندازین
  • رمان بنویسین

و غیره.
حالا، نکته خنده‌دار در مورد لیست آرزوها اینه که، با وجود اینکه تقریباً همه اسمش رو شنیده‌ان – و در مورد لیست خودشون هیجان‌زده می‌شن – تقریباً هیچ‌کس واقعاً یکی از اون ها رو ننوشته!

عجیب نیست که اکثر ما برای هر چیزی وقت گذاشتیم جز برای نوشتن کارهایی که می خوایم توی زندگی انجام بدیم؟!!

خب، مثل خیلی از چالش‌ها، این واقعیته که احتمالاً تا حالا یه لیست آرزوها ننوشتین و الان این می تونه یه فرصت خوب باشه…

و دلیلش اینه که: نوشتن لیست آرزوها راه قدرتمندی برای کشف و شناخت ارزش های خودتونه!

به عنوان مثال، فرض کنین شما 20 تا 30 دقیقه رو صرف یادداشت کردن بزرگترین اهداف و رویاهای خودتون توی زندگی کردین. بیاین بگیم که در نهایت با یه لیست 30 موردی مواجهیم. بعدش یه نگاه کلی به اون ها، بهتون کمک می کنه، الگوی جالبی رو ببینین: بیش از نیمی از اون ها شامل سفرن. این نشون می ده که سفر و جستجوگری توی مکان های جدید ممکنه ارزش مهمی برای شما باشه.

یا، فرض کنین که حین نگاه انداختن روزنامه وار به لیست آرزوهای تازه از تنور در اومده اتون، یهو متوجه می شین که خیلی هاشون خلوت توی طبیعت دارن. این ممکنه نشون بده که تنهایی و خلوت داشتن با خودتون در واقع یه ارزش مهم برای شماست. شاید لازم نباشه برای تجربه اون خلوت یه کوله‌پشتی بندازین روی دوشتون تا به آسیای جنوب شرقی برای یه سال سفر کنین، به جاش می تونین زمان بیشتری برای خلوت خودتون توی زندگی معمولی‌تون بذارین.

بنابراین، اگه تا به حال این کار رو نکردین، یه صبح روز جمعه نیم ساعت وقت بذارین، با یه قلم و کاغذ بنشینین و شروع به ایده‌پردازی در مورد لیست آرزوهای خودتون کنین.

وقتی که یه تعداد خوبی نوشتین، فهرست خودتون رو روزنامه وار نگاه کنین تا موضوعات کلیش رو تشخیص بدین و به این روش ممکنه سرنخ هایی از ارزش های شخصی نادیده گرفته شده یا ارزش هایی که روحتونم ازشون بی خبر بوده رو توی زندگی تون پیدا کنین.

سوال پیتر تیل رو از خود بپرسین

 پیتر تیل توی کتاب صفر تا یک: یادداشت‌هایی درباره استارت‌آپ‌ها یا چگونه آینده رو بسازیم، اولین فصل خودش رو با این جمله شروع می‌کنه: هر زمان که برای شغلی با کسی مصاحبه می کنم، دوست دارم این سوال رو بپرسم: “چه حقیقت مهمی هست که آدم های کمی در موردش با شما موافقن؟”

به نظرم این یه سوال جذاب بی پایانه. با اینکه من هیچ وقت ازش توی فرآیند استخدام استفاده نکردم، خیلی پیش اومده که برای خودم و مراجع هام از اون به عنوان ابزاری برای کشف ارزش ها استفاده کنم. دلیل اینکه این سوال خیلی قدرتمنده اینه که شما رو تشویق می کنه بین ارزش های ارثی و ارزش های شخصی تر تمایز قائل بشین.

حتما الان می گین، ارزش ارثی دیگه چیه؟

درسته، سوال خوبیه. یه ارزش ارثی مثل هر ارزش دیگه ایه، اما ارزشیه که شما اون رو مثل وظیفه به عهده می گیرین، چون از شخص دیگه ای یا جامعه و فرهنگ شما به شما منتقل شده.

علاوه بر این، این ارزشیه که شما به نوعی اون رو بدون تأمل یا تأمل زیاد می پذیرین. مثلاً گفتار مؤدبانه برای من یه ارزش ارثیه. از بچگی به من یاد دادن که گفتن لطفا و تشکر کار درستیه. پس من (بیشتر اوقات) انجامش دادم و به این کار ادامه می دم. من این رو از والدینم به ارث بردم، و چون به نظر می‌رسه که برای من خوبه، به انجام اون ادامه می‌دم. اما اگه صادق باشم، هرگز در مورد اینکه چرا مؤدب بودن برای من ارزش مهمیه، تامل فلسفی درست و حسابی ای انجام ندادم. حالا، نکته اینجاست: ارزش‌های ارثی لزوماً مشکلی ندارن. در واقع همه ارزش های ما تا حدی بهمون ارث رسیده. با این حال، اگه کل سیستم ارزشی شما به ارث رسیده باشه و بدون اینکه روشون فکری بشه نگهشون داشته باشین می تونه خطرناک باشه. برای مثال، اخیراً با مراجعی کار می‌کردم که توضیح داد که چجوری توی خانواده‌اش اطاعت از قدرت یه ارزش موروثی خیلی مهم بود. و چجوری اون هیچ وقت واقعاً این ارزش رو که حالا باعث یه سری مشکلات عمده همراه با اضطراب و مشکل ابراز وجود توی زندگی بزرگسالی اون شده بود، زیر سؤال نبرده بود. به عنوان بخشی از درمان مراجعم، ما شروع به بررسی این ارزش موروثی کردیم تا ببینیم که حالا چجوری توی زندگی اون کار می کرد (یا کار نمی کرد). نتیجه نهایی این بود که ارتقای جدی ای توی جزییات این ارزش انجام داد – به این معنی که از طریق ارزیابی و آزمایش زیاد، اطاعت رو به عنوان یه ارزش توی زندگی خودش توی اولویت پایین تری گذاشت. این کار برقراری ارتباط جراتمندانه و قاطعانه تر و رفع نیازهاش با اعتماد به نفس بیشتر رو براش آسون تر کرد.

گرفتین؟ حالا دقیقاً چجوری این سؤال پیتر تیل به شما کمک می کنه تا ارزش های خودتون رو بشناسین؟

سوال پیتر تیل – چه حقیقت مهمی هست که آدم های کمی در موردش با شما موافقن؟- شما رو مجبور می کنه که واقعاً به این نگاه کنین که چه تعداد از ارزش های شما به سادگی و بدون تأمل یا توجه آگاهانه به ارث رسیده ان. چیزی که اکثر افرادی که مدتی رو با این سؤال می گذرونن، کشف می کنن اینه که اون ها اعتقادات زیادی – البته اگه اصلا اعتقاد خاصی داشته باشن – ندارن که اکثر مردم با اون ها مخالف باشن. در حالی که این لزوماً چیز بدی نیست، می‌تونه نشونه‌ای از این باشه که شما بیش از حد متعارف یا محترمانه نسبت به دیگران رفتار می‌کنین. وقتی اینجوریه، وقتی همه یا بیشتر ارزش‌های شما غیرتعمدی زیادی ارثی باشن، می تونه در نهایت منجر به احساس نارضایتی و بدبختی تون بشه، چون نیازها، ترجیحات و خواسته‌های شما راهی برای ابراز و پرورش ندارن. حالا موضوع اینجاست: این سوالیه که باید در طول زمان به اون فکر کرد، نه اینکه ساده اش کنین و یه بار از خودتون بپرسین. یه راه عملی خیلی خوب برای اینکه خودتون رو تشویق کنین که واقعاً عمیقا به این سؤال فکر کنین اینه که اون رو روی یه برگه استیکی نوت بنویسین و یه جایی بچسبونین. برای مثال، کنار مانیتورتون یا داشبورد ماشینتون یا کنار آینه اتون. بازم می‌خوام تأکید کنم که ارزش‌های ارثی فی نفسه اشکالی ندارن. ترفندش اینه که تعادل خوبی بین ارزش‌هایی که به ارث می‌برین و ارزش‌هایی که شخصاً کشف و ایجاد می‌کنین داشته باشین.

یه بیانیه چشم انداز شخصی بنویسین


راه های زیادی برای فکر کردن در مورد بیانیه چشم انداز شخصی وجود داره، اما ایده اصلی اینه: تصویری قانع کننده از بهترین نسخه خودتون رو تصور کنین.

به عبارت دیگه، بیانیه چشم انداز شخصی شما بیانیه ای برای هویت آدمیه که آرزو دارین باشین.

در حالی که بارش افکار لیست آرزوها در مورد ایجاد یه چشم انداز خاص برای کارهایی بود که می خواین انجام بدین، بیانیه چشم انداز شخصی در مورد ایجاد یه چشم انداز خاص برای کسیه که می خواین باشین.

و مشابه بارش افکار لیست آرزوهاتون، بیانیه چشم انداز شخصی هم می تونه به شما توی کشف الگوها و موضوعاتی کمک کنه که به شما توی شناخت ارزش های خودتون کمک می کنه.

شما می تونین هر طور که دوست دارین سراغ بیانیه چشم انداز شخصی برین، اما اینجا چند نکته مفید برای شروع بهتون می گم:

  1. چه ویژگی هایی رو می خواین توی خودتون پرورش بدین؟ با بچه هام صبورتر باشم، شنونده بهتری برای دوستانم باشم. وقتی اشتباه می‌کنم کمتر قضاوت‌گر و دلسوزتر با خودم باشم و غیره.
  2. چه عادت هایی رو می خواین بسازین؟ به طور منظم تمرین کنم. یه عقب نشینی سالانه انجام بدم. به پختن فقط یه وعده غذا برای شام بچسبم. هر شب نخ دندون بکشم. حداقل ماهی یه بار برای تماس با دوستای قدیمی خودم وقت بذارم و غیره.
  3. دوس دارین وقتی نیستین بقیه شما رو چجوری توصیف کنن؟ مهربون. مفید. متفکر. تصمیم گیرنده. بشاش. بی رحمانه صادق. دلسوز. بخشنده. شوخ. حامی و غیره.
  4. توی داستان زندگی شما، موانع اصلی ای که باید پشت سر بذارین، چیه؟ عادت خودگویی منفیم. ترسم از گفتن حرفایی که توی دلمه. اجتناب از رابطه عمیق‌تر و از نظر عاطفی صمیمی‌تر توی روابط عاشقانه‌ام و کنار گذاشتنشون وسط کار و غیره.
  5. قهرمان های شخصی شما چه کسایی هستن؟ عمو فرانک، چون همیشه به من علاقه واقعی نشون می داد و با من مثل یه فرد هم سطح با خودش رفتار می کرد، حتی وقتی که من بچه بودم. خانم کیدر، معلم هندسه کلاس نهمم چون همیشه بهترین ها رو توی آدما می دید و غیره.

توجه: در این مورد زیاد فکر نکنین یا در مورد آن کمال گرا و وسواسی نشین.

بیانیه چشم انداز شخصی شما می تونه هر جوری که بخواین به نظر برسه. ممکنه نیم صفحه یا 20 صفحه باشه. می شه اون رو با یه ماشین تحریر قدیمی تایپ کرد، دست‌نویس کرد یا به‌عنوان یه رمان گرافیکی به تصویر کشید. می شه اون رو توی یه دفترچه خاطرات با جلد چرمی فانتزی نوشتش یا توی یه اپلیکیشن توی گوشیتون تایپش کرد.
شما همیشه می تونین بیانیه چشم انداز شخصی خودتون رو به روز کنین، بازنگری کنین و دوباره و دوباره برین سراغش و بررسیش کنین. وقتی صحبت از بیانیه چشم انداز شخصی شما می شه، «درست کردنی» وجود نداره. این کاریه که شما فقط باید انجام بدین و بعدش هر از چند گاهی دوباره به اون مراجعه کنین و به روزش کنین.

اگه بخوام خلاصه اش کنم، ساختن یه بیانیه چشم انداز شخصی فقط به این معنیه که زمان کمی برای روشن کردن و مشخص کردن اینکه می خواین کی باشین و توی بهترین حالت خودتون چه شکلی هستین، اختصاص بدین. وقتی این کار رو انجام می‌دین، انواع و اقسام ارزش های شخصیه که از وجودتون بیرون می ریزه.

با پرسیدن پنج چرا، ارزش های خودتون رو عمیق تر بشناسین


پنج  چرا یه تکنیک قدیمیه که توسط کوچ ها، درمانگرا، تحلیلگرا، مربی ها، معلم ها، مشاورها و خیلی از متخصصای دیگه برای پیدا کردن علت اصلی چیزها استفاده می شه.

ایده اصلی اینه که توضیحات ما برای اکثر مسائل نسبتاً سطحیه. این به این معنیه که ما اغلب باید از توضیح سطحی فراتر بریم تا به توضیح واقعی برسیم.

مثلا:

چرا گزارش به موقع تحویل داده نشد؟ چون فهیمه توی کارش سست شده بود.
چرا فهیمه سست شده بود؟ حالا که بهش فکر می‌کنم، فهیمه سارا رو پشتیبانی می کرد، برای همین حدس می‌زنم کاراش بیش از حد ظرفیتش بوده…
چرا فهیمه سارا رو پشتیبانی می کرد؟ چون سارا گفته بود نیاز داره یه روز رو به سلامت روانش اختصاص بده.
چرا سارا به یه روز برای سلامت روان نیاز داشت؟ به نظر می رسه توی ماه گذشته 3 بار برای این موضوع مرخصی گرفته چون احساس می کنه بیش از حد کار می کنه.
چرا اون احساس می کنه بیش از حد کار می کنه؟ چون هیچ سیستمی برای تعیین اینکه چقدر کار استاندارد محسوب می شه وجود نداره.
پس، ما از یه جواب نسبتاً سطحی ای به مسئله مثل اینکه بگیم اون تنبله (تنبلی تقریباً همیشه یه توضیح سطحی از سر تنبلی فکریه) به یه توضیح خیلی عمیق تر و ساختاری تر رسیدیم.

حالا، ایده اصلی و کلیدی اینه که ما همین فرآیند رو برای ارزش های خودمون استفاده کنیم. و این مدل روش مهمیه چون بیشتر اوقات ما جواب‌های سطحی به این سوال که ارزش‌های شخصی‌مون چی هستن و چرا اهمیت دارن می دیم.

اینجا یه مثال می زنم:

یکی از مهمترین ارزش های شخصی تو چیه؟ سلامتی.
چرا سلامتی اینقدر برات مهمه؟ چون دکترم می گه باید سالم تر باشم.
چرا فکر می کنی باید سالم تر باشی؟ چون نمی خوام مثل پدرم توی جوونی بمیرم.
چرا نمی خوای مثل پدرت توی جوونی بمیری؟ چون اون بخش زیادی از زندگی رو که می تونست تجربه کنه، از دست داد.
چرا تجربه بیشتر زندگی برات مهمه؟ من می خوام تا حد امکان زمان با کیفیتی رو با کسایی که دوستشون دارم بگذرونم.
چرا گذروندن وقت با کسایی که دوستشون داری اینقدر مهمه؟ خداییش، نمی‌دونم… حدس می‌زنم که عاشق اینم که با دخترام گفتگوی خوبی داشته باشم یا با بهترین دوستم درباره NBA شوخی کنم.
ببینین، به خودی خود هیچ اشکالی نداره که سالم بودن به عنوان یه ارزش باشه. اما اگه به اون فکر کنین، می بینین که یکم مبهمه. و یکی از معایب ارزش‌های مبهم اینه که انگیزه زیادی بهتون نمی ده.

ورزش منظم‌تر تقریباً همیشه اولین تصمیم مردم توی سال نوئه. و با این حال… تعداد خیلی کمی از آدما اون رو جوری که تصویر کرده بودم انجام می دن. چرا؟ فکر نمی کنم به این دلیل باشه که اون ها واقعاً برای سالم بودن ارزش قائل نیستن. من فکر می کنم به این دلیله که اون ها این ارزش رو به اندازه کافی روشن و واضح نکرده ان.

سالم بودن انرژی انگیزشی کافی برای شما نداره تا شما رو از رختخواب گرم و دنج خودتون بیرون بکشه تا توی سرما بدویین. اما تصور بیش از 30 سال گفتگوی فوق‌العاده با دخترتون یا داشتن اوقات خوش با دوستاتون در حال تماشای بسکتبال، ممکنه این کار رو براتون بکنه.

پس، وقتی که بعضی از ارزش‌های شخصی اصلی خودتون رو شناسایی کردین، می‌تونین ارزش‌های خودتون رو عمیق تر و بهتر هم بشناسین – و اون ها رو روشن تر کنین – با پرسیدن پنج چرا از خودتون و تلاش برای کشف دلایل خاص‌تر برای اینکه چرا اون چیزها واقعاً ارزشمندن.

سه روز از شادترین روزهای زندگی تون رو توصیف کنین


توی این مرحله، احتمالاً خودتون ایده اصلی رو متوجه شدین و فهمیدین که روش اصلی برای کشف ارزش ها، گشتن دنبال الگوهاست. از اونجا که احتمالاً همین الان هم توی ذهنتون ارزش های زیادی دارین ولی هنوز خام و غیر دقیقه، ما فقط باید یاد بگیریم که چجوری اون ها رو واضح تر ببینیم و بعدش یکم اونا رو روشن کنیم.

یکی از منابع مفید ایده‌ گرفتن برای کشف ارزش‌ها، گذشته شماست – مخصوصا، بهترین زمان‌های گذشته شما.

یکی از تمرینات مورد علاقه من که برای مراجع هام “تجویز” می کنم اینه که به سه روز شاد زندگیشون فکر کنن. بعدش سعی کنن تا اونجا که ممکنه هر کدوم رو به یاد بیارن:

  • گاهی اوقات این به یاد آوردن شامل بررسی آلبوم‌های عکس قدیمی شون می شه تا ببینن اون روزها چجوری بوده.
  • گاهی اوقات شامل تلفن زدن به یکی از کسایی می شه که اون روزها رو با اون ها گذرونده بودن تا دیدگاه اونا رو در مورد اون چیزی که اتفاق افتاده و اینکه چجوری بوده، بپرسن.
  • گاهی اوقات فقط به معنی نوشتن داستان اون روزه (حیرت‌انگیزه که وقتی یه روز رو توی قالب داستان قرار می‌دین، چقدر جزئیات یادتون میاد.)


در هر صورت، شادترین روزهاتون خیلی وقتا می تونه چیزهای زیادی رو در مورد اون چیزی که برای شما ارزش بیشتری داره بهتون بگه.

به عنوان مثال، اگه هر سه روز شاد شما درگیر انجام یه کار جدید یا خلاقانه باشه، ممکنه نشون بده که خلاقیت ارزشی بزرگتر از اون چیزیه که فکر می کنین توی زندگی شماست.

یا، اگر هر سه روز شاد شما به طور قابل توجهی از فشار زمانی یا محدودیت‌های برنامه‌ریزی عاری بودند، ممکن است نشانه‌ای از این باشد که خودانگیختگی یا آزادی شخصی برای شما ارزش‌هایی نادیده گرفته شده است.

از یه دوست بپرسین


آخرین تکنیکی که من مرتب برای کمک به افراد در جهت کشف و روشن کردن ارزش‌های شخصی خودشون استفاده می‌کنم اینه که دوستا و فامیلای نزدیکشون رو برای کمک بهشون استخدام کنم.

به همون اندازه که ارزش های شخصی فردی هستن، گاهی اوقات نیاز به دیدگاه بیرونی فرد دیگه ای داره تا به ما توی درک اونا کمک کنه. این به این معنیه که خیلی ساده از کسایی که شما رو خوب می‌شناسن و توی زندگی تون هستن، بپرسین.

و واقعا می تونین خیلی رک و سرراست توی این ماجرا پیش برین. اینجا چند تا مثال از گفتگوهایی که راهنمایی تون کنه چجوری می تونین از یه دوست بخواین که به شما کمک کنه ارزش های خودتون رو یکم بهتر بشناسین، آوردم: هممم رعنا، اخیراً یکم وقت می‌ذارم تا بیشتر در مورد چیزهایی که واقعاً برام مهمن و ارزش‌هام فکر کنم… شاید این سوالم برات عجیب باشه، اما بر اساس اون چیزی که در موردم می‌دونی، بعضی از مهم‌ترین ارزش‌های شخصی من رو چی می دونی؟
سلام مامان، تو من رو بیشتر از هر کس دیگه ای می‌شناسی… این ممکنه یه سوال خنده‌دار به نظر برسه، ولی به نظرت بعضی از بزرگترین یا مهم‌ترین ارزش‌های من چیه؟ از دید تو، چی توی زندگی من برای من مهمه؟

نکته: بسته به مدل اون شخص، ممکنه بتونه در جا جواب خوب و با کیفیتی بهتون بده یا این احتمال وجود داره که بعضی از آدما به یه روز وقت نیاز داشته باشن که در موردش فکر کنن. اگه دیدین طرف داره برای جواب دادن دست و پا می زنه بهش فرصت بدین تا چند روز در مورد اون فکر کنه و به اون بگین که بعداً جوابش رو ازش می پرسین.

نکات نهایی در مورد به روز رسانی ارزش ها


یادتون باشه که ارزش ها به ندرت چیزهای کاملا ثابت و بدون تغییرن.

به جز چند تا استثنا، بیشتر ارزش‌های ما – مخصوصا ارزش‌های شخصی – می‌تونن و باید در طول زمان و توی زمینه‌ها و حوزه های مختلف زندگی تغییر کنن یا تعدیل بشن. شاید توی دهه 20 سالگی ماجراجویی یه ارزش واقعاً مهم باشه، اما وقتی به آرامش می رسید و خانواده تشکیل می دین، سخت کوشی یا صمیمیت اهمیت بیشتری پیدا می کنه. یا شاید هم نه! شاید دقیقاً به این دلیل که “آرامش پیدا کردین” ماجراجویی حتی مهم تر از دوران جوونی، مجردی و بی خیالی شما بشه!!

مفهوم اصلی این موضوع اینه که کشف و شفاف سازی ارزش های شخصی شما کاری نیست که یه بار انجام بدین و بعدش تموم بشه. این یه فرآیند مداومه که توی حالت ایده آل، باید پای ثابت زندگیمون باشه.

پس، علاوه بر کشف و شفاف سازی ارزش های خودتون، به نظر من مهمه که مرتب ارزش های شخصی خودتون رو به روز کنین. یعنی زمانی رو برای بازبینی ارزش هاتون اختصاص بدین و اهمیت نسبی اونا رو با توجه به جایی که شخصاً توی زندگیتون قرار دارین تعیین کنین.

طبق تعریف، ارزش‌ها چیزهای نسبتاً پایداری هستنن – مطمئناً پایدارتر از افکار، احساسات، حالات یا ترجیحات گذرا هستن. اما به این معنا نیست که اون ها اصلاً تغییر یا تکامل پیدا نمی کنن.

تمام چیزی که نیازه بدونین:


ارزش های شخصی اصول و چراغ راهنمای شمان که بهتون کمک می کنن زندگیتون رو به خوبی هدایت کنین، مخصوصاً توی بحران و لحظات سخت.

وقتی ارزش‌هاتون رو بشناسین و در مورد اونا شفاف باشین، توی مواجهه با عدم اطمینان، سردرگمی یا احساسات دشواری مثل ترس یا ناامیدی، تصمیم‌گیری خوب براتون آسون‌تر می‌شه.

پس، اهداف یا چالش‌های خاص شما هر چی که هست، یکم زمان بذارین تا روی ارزش‌های شخصی خودتون فکر کنین و با اون ها یه دله بشین.

احساس هدفمندی، وضوح و انگیزه ای که از شناخت خوب ارزش های شما به وجود میاد، ارزش تلاش رو داره.

پیشنهاد تکمیلی تیم جیپسی:

منبع این مقاله تا اینجا از سایت نیک ویگنال بود اما از اینجا به بعد می خوایم مواردی برای تکمیل این بحث اضافه کنیم. برای پیدا کردن ارزش هاتون می تونین از این روش ها هم استفاده کنین:


از بازی کارت ارزش ها استفاده کنین

اگه توی کتابفروشی هایی مثل جیحون بگردین بسته کارت هایی پیدا می کنین به اسم کارت ارزش ها که دو نسخه ازش توسط انتشارات سایه سخن ترجمه شده. منبع اصلی این کارت ها اینجاست.

به روش های مختلفی می تونین با این کارت ها بازی کنین تا به جواب برسین. یکی از بازی هایی که می شه با این کارت ها انجام داد رو بعدا توی یه پست دیگه براتون توضیح می دیم.

از آخر شروع کنین یا در واقع به روز خاکسپاریتون فک کنین

این روش، روش پیشنهادی استفان کاوی توی کتاب هفت عادت مردمان موثره، از شما می خواد به روزی فک کنین که فوت کردین و اینکه دوس دارین آدما توی مراسم خاکسپاریتون شما رو با چه ویژگی هایی به یاد بیارن. فک کردن به این موضوع ممکنه بهتون کمک کنه که ارزش های شخصی تون رو متوجه بشین.

خودتون رو نامرئی تصور کنین

اگه نامرئی بودین و کسی کارهایی که انجام می دادین رو نمی دید که بخواد تحسین یا تشویقتون کنه، چه کارهایی رو همچنان انجام می دادین؟ معمولا این موضوع بهتون کمک می کنه بفهمین چه کارهای با ارزش و معناداری ته ذهنتون دارین.

به کمکی که دلتون می خواد به دنیا بکنین فک کنین یا به دغدغه های کلانتون فک کنین

فک کردن به اینکه چه کار بزرگ معناداری برای بهتر شدن دنیا دوس دارین انجام بدین، می تونه توی مقایسه با لیست کنجکاوی هاتون طبق کتاب هنر ناممکن به پیدا کردن ماموریت ناممکنتون کمک کنه. عموما توی دل اون رسالت و ماموریت ناممکن می تونین ردی از ارزشهاتون پیدا کنین.

تست ارزش های فعال رو امتحان کنین

توی دوره علم شاد زیستن سایت کورسرا، استاد دانشگاه ییل سایتی رو معرفی می کنه که می تونین با تستش بفهمین ارزش های فعال زندگی تون چه چیزهایی هستن. اینجا می تونین این تست رو پیدا کنین و ترجمه فارسی هم داره و بعد از ثبت نام توی سایت، می تونین روی زبان فارسی تنظیمش کنین .

مسئله دیگه ای که به جز ارزش های ارثی روی شناخت ارزش های شخصیتون اثرگذاره، بحث نیازهای اساسی ماست. نیازها هم به دسته های مختلفی توسط روانشناس های مختلف تقسیم بندی شده و توی پرونده دیگه ای در موردشون بیشتر حرف می زنیم.

اگه این روش ها رو امتحان کردین و به نتیجه رسیدین یا کمی ذهنتون شفاف تر شد حتما برامون از تجربه اتون بنویسین. خوندن تجربه اتون می تونه به بقیه هم کمک کنه.

By آرزو ویشکا

نویسنده، مترجم، تولیدکننده محتوا و تسهیلگر حلقه های حمایتی جیپسی، مترجم کتاب سفر به انتهای دنیا - انتشارات پرتقال، فارغ التحصیل رشته مترجمی زبان انگلیسی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین، علاقه مند به کتاب های توسعه فردی، روانشناسی، ادبیات ژانری و به خصوص گمانه زن، ادبیات ژاپن، مانگا، مانهوا، انیمه، فیلم و سریال، موسیقی پس زمینه بازی، فیلم و انیمه

10 thoughts on “پرونده شناسایی ارزش ها: هفت روش برای کشف و شفاف سازی ارزش های شخصی

  • پریسااسماعیلی

    واقعا کیف کردم😇🥰 ،
    هی وسطاش می گفتم بقیش برای بعد ولی می کشوندت با خودش ،
    مطالب خیلی منسجم بود و قابل درک ، ینی متوجه چرایی ها و توضیحات می شدم ،

    برام هیجان انگیزه که بشینم دوباره تست بدم ، یه بار تو چله هم اثر ، تست رو دادم ولی این بار دوس دارم راجب کلافگی ها و چشم انداز شخصی بنویسم و البته به مراسم خاکسپاری فک کنم یا مثلا روش پرسیدن از دوستامم با حاله …
    فک کنم راجب نیازها هم در ادامه بگی عالی میشه😇

    پاسخ
  • لیلا

    خیلی مقاله عالی بود
    ترجمه هم روان و دلنشین

    پاسخ
  • سارا باقری

    wooooooooooooooow
    خیلی خفن بود این مقاله
    چند روز طول کشید تا خوندمش اما بالاخره خوندمش .
    من شروع کردم به نوشتن لیست آرزو ها .
    در واقع اونی که داشتم از قبل رو تکمیل کردم و الان شدن ۴۴ مورد .
    چیزایی که تازه اضافه کردم راستش انجام دادنشون اسون نست و موارد قبلی خیلی راحت تر بود که انجامشون بدم.
    یه چیزهای بیشتری از ارزش هام فهمیدم
    اینم بگم که هنوز دارم فکر میکنم که کدوماشون ارثی هستن و کدوماشون نیستن.

    خلاصه که ازت ممنونم آرزوی خفن

    پاسخ
  • سعیده

    خیلی مفید و شسته رفته بود
    کیف کردم
    مرسی 🌹✌🏻

    پاسخ
  • شیوانا

    فوق‌العاده بود و با برادر زاده‌ام تصمیم گرفتیم به یه پروژه تبدیلش کنیم و تا پایان فصل بهار تمریناش رو با قرار هفتگی انجامش بدیم

    پاسخ
  • مرجان

    خیلی خوب بود، کلی ذهنم شفاف شد.مرسی💖

    پاسخ
    • Soudeh

      مطالب متن و ترجمه عالی بودن ،مرسی 👌
      متوجه شدم باید ترزشهامو شفاف تر کنم.
      منم میخوام از نوشتن لیست چیزهایی که منو کلافه میکنه شروع کنم .

  • Soudeh

    مطالب متن و ترجمه عالی بود👌 مرسی🙏.منم میخوام ازنوشتن لیست چیزهایی که منو کلافه میکنه شروع کنم.متوجه شدم که باید ارزشهامو شفاف تر کنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *