قدم زدن بر روی زمینی که جای یک زن نیستPosted in روایت های کولی قصه گو -گفت اینجا که جای زن نیست! برو مردتو بیار! یه بغضی اومد تو گلوم و گفتم: […] Continue reading "قدم زدن بر روی زمینی که جای یک زن نیست" →