هیولایی که زیر پوست شهر نفس می کشدPosted in داستان کوتاه وارد خانه که شدم همه جا پر از بادکنک های رنگی بود و من طوری […] Continue reading "هیولایی که زیر پوست شهر نفس می کشد" →
چطوری از موزه گردی لذت ببریم؟Posted in روایت های کولی قصه گو سوال اساسی برای من این بود که «چطور از موزه لذت بیشتری ببرم؟» یا «اصلا […] Continue reading "چطوری از موزه گردی لذت ببریم؟" →
فقدان حضوری آشناPosted in روایت های کولی قصه گو قبرستان تازه آباد رشت، میان صدها قبر مرمر سفید و مشکی ایستاده بودم. گل گلایل […] Continue reading "فقدان حضوری آشنا" →